is with me the saint of the soil, from the blood and the ashes, it takes with me the sound, the rain from the battle, the victory victory. oh palestine, i free you, oh palestine, i free you, oh palestine i i free you, oh

palestine, i free you, my every breath is a cry to my enemy, and i cry out, cry out, cry out to the devil's enemy, the flame within my heart will burn you, i cry out. and the of thunder in my voice will den you, i cry out and the tornado within my soul, will rul you away, my bleeding wound once felt.

those unforgotten, but the achings are in never gone, raise it will, my anger and love, love of my land, anger at your deeds, raise it with my end. anger and love, love of my land, anger at your dear, wounded by hatred, i'm breathing, breathing, breathing, the magic perfume of my homeland, palestine, wonder in love, my hands turn around the branches of the olive. seeking peace, seeking

peace, but as long as the pillows of our children are drinching blood, as long as you have the thore of evil force, i'm a flaming thunder, and i cry.

mein name ist andreas jassin herrmann, ich bin 29 jahre alt, bin frankfurt. ich heißson hermann, geboren im orak. andreas hat durch mich den islam kennengelernt und ist ein bisschen seinen eigenen weg gegangen. als rund um die uhr gebetet, da fließt eine unglaubliche energie, das sind gefühle, egal wie sehr man schreibt, man muss dort gewesen sein, um das zu fühlen.

around 1400 years ago, hussain ibn ali, the prophet of islam's grandson, refused to sway allegiance to yazid, the calif at the time as he regarded the kalif. an oppressor who didn't follow islamic rules. hussein believed the dying with dignity was better than living under oppression. he was traveling along with his family members and followers to kufa in iraq to help freedom servers there, when he was confronted by larger contingent of forces loyal to yazid, the omiya kaliff. imam hussein tried to avoid war, but the enemy insisted that he should either pledge allegiance to yazid or fight. on the day of

ashura, an unequal war broke out between imam hussain, his 72 companions and yazid's 400 straw contingent. the imam and his companions. saved certain death and valiantly fought to breath. the enemy did not respect the rules of war. they prevented imam hussein and his companions from acising water. they even murdered imam hussein's six-month old baby and charged their horses over the bodies the marters as the arabs had done. in the pre-islamic period. the battle handed azed a victory. the bodies of the murders were decapitated and run over by any horses and women and children were taken prisoner, but

none of that buried the imam's message in the sands of carbala. more than millinia later, imam hussein's name continues to symbolize justice seeking and resistance against tyranny. imam hussain is not only role model for shia muslims, but also a source of inspiration for the world's great men and freedom seekers who have learned listens from him. in india was still a colony of the uk, the leader of the country's independence movement, mahatma gandhi said, "for me, it's obvious that if india wants to attain victory, it must follow in imam hussain's footsteps." every year shia muslims hold morning ceremonies on the day of ashhura to perpetuate imam hussain's message. a spell

form of drama called taz or shabi khani has been created by iranians over the past centuries to depict the fate of imam hussain and his.

کنیم یک عرق یک وابستگی یک علقه بین من و قصه وجود داره من کاینه شرم جست قبار جست تعزیه به

برکت بزرگداشت و یادآوری قیام عاشورا و جان فشانی های شهدای کربلا در راه اسلام ماندگار شده که اگر این مبنای اعتقادی در تهزیه وجود نداشت تا به امروز تهزیه چه ب پیش از اسلام ایران داره که عمده ترین در واقع این

طبیعتاً این محتوا رو مردم عوض می کنن حالا شما به جای عماری یا تابوت سیاوش که در مراسم آیین سوی سیاهش رو دست می گرفتن حالا شما تابوتی. ببینید که متعلق است به امام حسین به جای حسن سیاوش اسطوره ای حسین بن علیه السلام تاریخی رو

جاش گذاشتن در این قالب دراماتیکی بدون اینکه کوچک ترین خطشه ای به اعتقادات باورها و رسالت های این مسئله به وجود بیان و اینجوری تعزیه رو به وجود آوردن. تازه از هنرهای تجسمی استفاده کرده پرده خوانی های مذهبی ما نقاشی هایی که راجع به واقعه

کربلا وجود داشته بازیگر لباس در واقع نقاشی شده رو به امروز به تن می کنه تأضیه سه چیز رو لازم داره یکی در واقع متن منظومه که بیشتر از مقتل نویسی اومده موسیقی. که برگرفته از ردیف و دستگاه های موسیقی ایرانیه و خواننده بازیگرانی که بر اساس ردیف های آوازی ایرانی می خوندند.

قضیه یک نمایش آیینی روایی موسیقایی و منظومه که از دل در واقع عزاداری های شیعیان ایران برای امام سوم خودشون برای امام حسین علیه السلام بیرون اومد پدید اومد و حول محور واقعی عاشورا شکل گرفت ما با یک دوره طولانی مدت شکل گیری و با یک خلاقیت برگرفته از خلاقیت تعزیه خانان و به هر حال گروه هایی که با اینا همکاری میکردن در واقع روبه رو هستیم و این نشون میده که تعزیه یک هنر کاملاً ایرانیست تعزیه به من.

با باورهای مردم تطبیق پیدا کرده تعزیه از این لحاظ جامع و کامله هم از نظر شکل گیری تاریخی هم از نوع اجرا هم از نوع برنامه ریزی و هم از نوع در واقع. شاردن میگه که در میدان نقش جهان یک تعزیه ای برگزار کردن که بیش از ۲ هزار نفر در اونجا

نبرد می کردند و من باورم نمیشد که

اینها نسخه تعزیه است تقریباً صد و خورده ای سال میشه که این نوشته شده یا شبیه خوانی تنها

نمایش سنتی ایرانیست که دارای متن م

و از اون استفاده می کنن برای تنظیم در واقع متون مختلف مجالس مختلف مادر شوم فداید گردم فدای نامد افتد به صد ندامت دیدار در قیامت مادر تو در کجایی ای داد از جدایی. ما وقتی قدیم ترین متن تازیه رو می بینیم به شعر گفتگو و شعر قابل توجه شعر محکم باسلابت. خیلی عامیانه نیست در عین حالی که عامه فهمه به مرور ایام حکایات دیگری رو هم برای تعزیه و برای

شبیه خوانی یا بهتر از بگیم شبیه خوانی تنظیم شد و تو این قالب اجرا شدن برداشت هایی از ادبیات برداشت هایی از تاریخ اسلام تاریخ پیامبران تاریخ مقدسین و موضوعات اخلاقی اجتماعی هم وارد مجالس شبیه خوانی شده.

به دو صورت تنظیم میشه یکی ممکنه به صورت فرد فرد تنظیم بشه که این ویژه اجراست یعنی گفتگوهای هر فردی تو یک دفترچه کوچکی نوشته میشه موقع اجرا رو دستش قرار می گیره ممکن حفظ کرده باشه ولی یک وقت است تو یک کتابچه ای مجموعه گفتگوها ثبت و ضبط میشه که اون اصطلاحاً بهش میگن جنگ در تعزیه بازار شام تقریباً ۱۵ تا نسخه خواننده است همه تو این جونگ جمعه یک کسی که باید نویسنده باشه باید بشینه اینا رو هر کدوم جداگونه بنویسه برای تا یه تعزیه بشه.

آقای آذری. می کنی آقا نمود از علم داره یا اخاسی میدان

آقا جان از شعرم دچارگشتیم چرا سواری ما در تعزیه نقش های متعدد داریم ولی دو گروه نقش اصلی داریم یکی اولیا و یکی.

این شخصیت های موافق مخالف با رنگ لباس مشخص میشن حتی نحوه اجرا شخصیت های مثبت.

موضع گیری داره یعنی با شخصیت های مثبت به ویژه پیامبر و ائمه همین طور اولیا یک حسابت نزدیکی و علاقه مندی داره همین طور نسبت به شخصیت های منفی یک حس جدای و بیگانگی و تنفر.

من نقش هر رو برای تو بازی می کنم. پس من حر نیستم. شیعه هستم. ولی اون تقدسی که اون حضرت داره ندارم. اون تفکری که اون حضرت داشته ندارم. من پیرو اون حضرتم. من میخوام خط سرخشو ادامه بدم. من. می خوام اندیشه و خرد بزرگ منشانشه ادامه بدم پس میام چیکار می کنم فاصله می گیرم از نقش میگم تماشاگر عزیز من حر نیستم من فقط نقش حر رو برای شما بازی می کنم من شبیه شمر و نامم مرتضا و شهرتم صفاریان ذاکر به شاهد الدین حسینم این همینم بس که من بیزار از آن کجمدارم لاجرم در دستگه پور محمد خاکسارم می

خواد نشون بده که یعنی من مثل شما مردم هستم یعنی خودشم نیستم در درام اروپایی وقتی که بازیگر می خواد بازی کنه چی کار می کنه میاد استقراقی بازی می کنه یعنی در نقش غرق میشه ولی در تعزیه ایران باید فاصله گذار باشه یعنی من میام خدمت تماشاگران عزیز یه نمایش یه تعزیه رو اجرا می کنم. نقش شم رو می گیرم نقشم که تمام میشه میرم کنار تعزیه می شینم و شروع می کنم بره امام حسین گریه کردن.