اینجا اینجا اسمش قوریه است بلنده قوریه نه این همه اینوره ما فاصله زیاد داریم با رودخونه این غوریه است کدام این غوریه است اون اشاره است ببخشید اون اشاره است این غوریه است ما نه ما رو از غوریه میزن و از اشاره میزنن اون مرکز اساسیشونه اون اشاره اینم قوریه است الان اون کلی از ما عقبتره.

"at the age of five he became a shepherd in the village, young shepherd who grazed sheep with his bare feet, and at night his mother would remove the thorns of his hands and feet with needle, during the entire fallen winter he worked hard and his hands were frost bitten due to severe cold. every time the teacher hid him on the back of his hands with a piece of wet branch from pomegranate tree, and he would start crying out loud, his father would shout from the yard in his house, don't hit him, have a little fairness, qasim's hands are not dirty, his skin has become black, and as far as he could remember, he was always waiting for the spring to come to bring warmth with it.

even though his hands never fired a bullet, they prevented many hands from shedding the blood of innocent people, and after he fell, people in the world didn't shake hands warmly for a long time. a man with a bright future with a stature to stand tall.

aleppo. the officer accompanying qasim, was one of those few people around him. he was a constant companion of qasim since the war and knew very well that the hard part of the chemical complications for qasim was not the

coughing, but the painful blisters that covered his feet from time to time. the hiding of daesh among the people made it difficult to. the houses in, it was just as difficult to clean up other cities in syria. in that situation. the resistance forces had no way to tell daesh suicide bummers from displaced asylum seekers. the experience of seeing the behavior of daesh had made the frightened people of the city think that the resistance forces were just like daesh. ali

jan, ali, father. نه قربونت برم خیلی مردم. باید حداکثر توی چهار پنج روز آینده ارتش سوریه همه مکان های ما رو تحویل بگیره. ما نیروی تقویتی می ذاریم اینجا به عنوان احتیاط می ذاریم اینجا برای. اما باید در خط دفاعی کلا بیاد ارتش سوریه مستقل بشه چون مردم میخوان برگردن اینجا مردم نیاز به مراقبت دارن مردم مردم نیاز دارن به یه کسی بشناستشون مردم نیاز به حکومت دارن ما حکومت نیستیم ما نمی تونیم مردم را جمع کنیم بعضاً زبان نمیدونیم بعضاً

زبان بدونیم اصلا وظیفه ما این نیسته ما تو این سه چهار پنج روز باید حتماً ارتش سوریه بریم مستقر کنیم در جابه. ازم بتون که بعد از اینکه خواستن از اینجا برن یه یادداشتی برای صاحبخونه گذاشتن که ما کامل ازوش عکس گرفتیم دو صفحه است حاجی به زبان عربی عرضم بتون که برای این خانواده نوشتن که ما اینجا بودیم اینجا نماز خوندیم من شیعه هستم

شما سنی هستید اینجا خونه شماست بدون اجازه اومدیم ما این حرفا که راضی باشن یه قرآن رو گذاشتن گذاشتن اینجا سر جای خودش. qasim was waiting for the iraki popular forces to arrive. forces were supposed to

move from inside iraq and the city of im to that point and shake hands with them. now the iraqi. popular mobilization was standing its own feet. by cleansing syria and iraq from daesh ( american helicopters took the last daesh remnants and their commanders in the twilight. ausum was now more than a military commander. he was one of the most effective people in saving two arab capitals and in creating the most powerful popular forces in the region. just as he opened the door to the russians to intervene again.

a few months before the speech, the head of the cia had written him a letter of warning that the representative of one of the countries in the region was supposed to hand over to him, but qasim refused to take the letter. the danger by the symbol of resistance was becoming more and more apparent to the... us. he had consciously

chosen path in which both his life or death would be detrimental to his enemies. the symbol of resistance who relentlessly moved towards crises was heartened by somewhere else.

in the iranian new year 1398 or march 2019, when a flood hit husistan province, qasim was there with his constant companion. غيره السليماني غيره ونخوه حربيه اجانا وشرف

لهاي القاع عند اهل الفلاحيه بعزم هذا الشخص مضمون الحث ثابت 100% بعزم هذا الشخص مضمون الحث ثابت 100% ويل دورك حيو اللي بهيبه يا دورك حيو اللي به هيبه

those days, one of qasim's friends during a meeting gave him a suggestion. he said that qasim had to stand for the next presidential election as candidate because of his social status and his popularity. it was not the first time that qasim received this suggestion. but qasim's answer was clear, i'm a candidate for bullets.

في يوم من الايام كنت في الصلاه بعد انتهاء الصلاه في جلسه تعقيب خطر في بالي ما يلي ان ملك الموت هي فرضيه يعني ان ملك الموت جاء اليه. وقال انا ذاهب الى ايران لاقبض روح قاسم سليماني لكن لكن الله سبحانه وتعالى جعل استثناء وقال لي اذهب الى فلان وقل له هناك خيار اخر لتاجيل قبض روح قاسم سليماني وهي ان

نقبض روحك. انا في ظل هذه الفرضيه كنت افكر في نفسي ماذا اقول لملك الموت اقول له قطعا انت تاخذني واترك. هیچ راهی برای آنکه از آینده باخبر شویم بدانیم که چه در انتظار ماست وجود ندارد. پس ای نفس بر خدا توکل کن و صبر داشت. همه چیز از جانب اوست

که می رسد و این چنین. كنت انا في ال كنت في البيت وكان في يومها عندي زواج ابني وكنت متعب انا ما احضر الزواج لان

انا كنت مرتدي عسكري وكنت قلق من الطيران الموجود. وصعدت انام الغرفه فوق ووصل الي عاجل ان المطار قد تعرض لصواريخ كاتيوش قلت هذا الموضوع عادي بس انا ما مرتاح بعد ذلك سمعت. الموضوع قالوا لي احتمال ابو مهدي ابو مهدي خابر على ابو مهدي تليفونه يرن فكان ابو مهدي تارك تليفونه بالبيت. مو ماخذه معه ولكن في داخلي يغلي شيء بعد ذلك ارسلت اخوه

يذهبون للمطار وارسلو لي صور من معمولاً دوست ندارم خبر ناگوار رو بگم ولی چون این شخصیت شخصیت فوق العاده ای بوده و صبح جمعه انشاالله برای ایشونم به نیابت ایشون به اصطلاح زیارت نامه بخوانیم دقایقی قبل شبکه خبر این خبر متاسف آور رو پخش کردن که سردار بزرگ اسلام شهید سردار قاسم سلیمانی رو متأسفانه آمریکایی های جنایتکار لحظاتی قبل در فرودگاه بغداد با بالگرد های آمریکایی او رو به شهادت رساندن و همچنین مهندس ابومهدی.

وبعد ذلك اجت صوره الحجي قاسم. صوره اليد بالخاتم وتذكرت كلامه عندما كان يقول لي ابو الى ادعو لي ان اقطع اربا اربا وراسي ماكو وجسمي مقطع قلتله قد الاكبر بجسمك المقطع وقد واسيت الامام الحسين براسك المقطوع ما اصدقك واصدق كلامك واصدق

واسيت الامام العباس بكفك وقد واسيت علينا نبوءتك. این خون فقط خون یک نفر نبود این پیمانه ای از خون یک ملت بود به صداقت یک ملت به حقیقت یک

ملت و وفای یک ملت ای رود های سرکش کاشفته و سبک پووی آغوش می گشایی دریای.

مرولن در دشت خاطر خویش آیا شما ندارید زنی نشان نشان زن بی نشان نشانه.

جان خودشون رو در معرض تهاجم دشمن قرار دادن در راه خدا برای خدا و مخلصن بالله با مجاهدت کردن بنابراین انشاالله خدای متعال به ایشون اجر بده و تفضل کنه و زندگی ایشون رو با سعادت و عاقبت ایشون رو با شهادت قرار بده البته نه حالا سال ها ما کار داریم. این جمهوری اسلامی با ایشون کار داره همون آخره ته کار انشاالله شهادت شد هم ظنوا ان اغتيال المهندس في العراق وقاسم سليماني من ايران انهم سيضعفون حركه المقاومه

الذين ي

the headlines, dozens of palestinians are killed in new israeli air strikes in gaza, where refugee camps have become the main target of the regime's air campaign. the un special rapporteur on palestine slams the gaza war, calling it. the monstrosity of the century and people across the world hold new rollies calling for immediate ceasefire in gaza.