the iranian military and the residence of horamshar, men and women would lost everything they had. foughtنگار یک جشن ورودی یک جشنی گرفته بودن یک جشن عجیبی بود یک شور و حال عجیبی بود. خب بالاخره نمیذاشتن دیگه کسی هنوز بره داخل چون هنوز ظاهراً اطلاعات عملیات خبر پاک سازی کامل شهر راو نداده بود که حالا از اینجا بود که من تصمیم گرفتم که هر جوری هستیم از خودمو برسونم داخل شهر که یه جوری. خلاصه فرار کردم از دستشون فرار کردم و بقیه شو تا مسجد جامعه پیاده رفتم وقتی وارد مسجد شدم هنوز هیچ کس نیومده و شما. شروع کردم عکاسی کردن مسجد کاملا سالم بود و هیچ اسونپاره یا تیر مستقیم توپ و تنکی چیزی من نمی دیدم اونجا من وقتی اومدم توی مسجد خب خیلی ذوق زده بودم اولم یه نگاهی کردم و بعد وایسادم دیدم وقت می تونم نمازمو بخونم وایسادم اینجا نمازمو خوندم همین که دو رکعت نمازم خوندم آخر نماز دیدم یه صدایی میاد توجه کنید که به من گفته بودن نرو پاک سازی نشده عراقیا هنوز هستن فلان خب طبیعتاً ترسیدم که آیا چییه مسلحهم نبودم اسلحه ای نداشتم دوربین داشتم اومدم آرام اینجا پشت در وواش یواش اومدم به اینجا نزدیک شدم و نگاه کردم دیدم که نه این کسی که اومده لباس محلی هم داشت لباس مشکی پوشیده بود رزمنده هم نبود و یه ایرانیهه و